معنی فارسی illoricated
B2به حالتی اشاره دارد که چیزی به طور زبر و ناهموار ساخته شده باشد.
Refers to something that has been made rough or uneven.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارچه دارای زبری بود و احساس خاصی را منتقل میکرد.
مثال:
The fabric was illoricated, providing a unique feel.
معنی(example):
اثر هنری زبر او توجه بینندگان را جلب کرد.
مثال:
Her illoricated artwork captured the viewer's attention.
معنی فارسی کلمه illoricated
:
به حالتی اشاره دارد که چیزی به طور زبر و ناهموار ساخته شده باشد.