معنی فارسی im-lost-4
B1احساس عدم جهتگیری یا سردرگمی در یک محیط خاص، مانند زمانی که در یک شهر جدید یا یک وضعیت ناشناخته قرار دارید.
To be unable to find one's way; to feel confused or disoriented.
- IDIOM
example
معنی(example):
در این شهر جدید واقعاً احساس گمشدگی میکنم.
مثال:
I feel really lost in this new city.
معنی(example):
وقتی نقشه نداشتم، کاملاً گم شده بودم.
مثال:
When I didn't have a map, I was completely lost.
معنی فارسی کلمه im-lost-4
:
احساس عدم جهتگیری یا سردرگمی در یک محیط خاص، مانند زمانی که در یک شهر جدید یا یک وضعیت ناشناخته قرار دارید.