معنی فارسی imaginarily
B1بهطرز خیالی، به توصیف یا تصور چیزی اشاره دارد که وجود خارجی ندارد.
In a manner of imagination or fantasy; not real.
- ADVERB
example
معنی(example):
در این داستان، قهرمان بهطور خیالی از طریق زمان سفر میکند.
مثال:
In this story, the hero imaginarily travels through time.
معنی(example):
او بهطور خیالی خوابهایش را به واقعیت نقاشی کرد.
مثال:
She imaginarily painted her dreams into reality.
معنی فارسی کلمه imaginarily
:
بهطرز خیالی، به توصیف یا تصور چیزی اشاره دارد که وجود خارجی ندارد.