معنی فارسی imamic

B2

امامی، مربوط به نقش یا ویژگی‌های یک امام در دین اسلام.

Relating to or characteristic of an imam, a leader in a Muslim community.

example
معنی(example):

نقش امامی در هدایت جامعه بسیار اساسی است.

مثال:

The imamic role is crucial in guiding the community.

معنی(example):

او به مطالعه سنت‌های مختلف امامی پرداخت تا درک خود را افزایش دهد.

مثال:

He studied various imamic traditions to enhance his understanding.

معنی فارسی کلمه imamic

: معنی imamic به فارسی

امامی، مربوط به نقش یا ویژگی‌های یک امام در دین اسلام.