معنی فارسی imbursed

B1

به معنای دریافت مجدد هزینه‌ای که از شخص یا نهادی پرداخت شده است.

Having been paid back or compensated for expenses.

example
معنی(example):

او به طور کامل برای هزینه‌های پزشکی که متقبل شده بود جبران شد.

مثال:

He was fully imbursed for the medical expenses he incurred.

معنی(example):

آن‌ها به سرعت برای بلیت‌های گمشده خود جبران شدند.

مثال:

They were quickly imbursed for their lost tickets.

معنی فارسی کلمه imbursed

: معنی imbursed به فارسی

به معنای دریافت مجدد هزینه‌ای که از شخص یا نهادی پرداخت شده است.