معنی فارسی imbute

B2

به معنای نفوذ دادن یا پر کردن چیزی با یک خاصیت یا ویژگی.

To infuse, permeate, or imbue something with a quality or value.

example
معنی(example):

ش chef غذا را با طعم‌های غنی پر خواهد کرد.

مثال:

The chef will imbue the dish with rich flavors.

معنی(example):

کلمات او امید را به حضار منتقل کرد.

مثال:

His words imbued the audience with hope.

معنی فارسی کلمه imbute

: معنی imbute به فارسی

به معنای نفوذ دادن یا پر کردن چیزی با یک خاصیت یا ویژگی.