معنی فارسی immixting
B1عمل آمیختن که به ایجاد ترکیبات جدید کمک میکند.
The act of blending or combining different ideas or practices.
- VERB
example
معنی(example):
آنها در حال آمیختن تکنیکهای مختلف برای بهبود پروژهشان هستند.
مثال:
They are immixting various techniques to enhance their project.
معنی(example):
فرایند آمیختن ایدههای جدید میتواند نوآوری را به وجود آورد.
مثال:
The process of immixting new ideas can spark innovation.
معنی فارسی کلمه immixting
:
عمل آمیختن که به ایجاد ترکیبات جدید کمک میکند.