معنی فارسی immobilization

B1

عمل یا فرآیند ثابت نگه داشتن چیزی، مانند یک فرد یا اشیاء.

The act or process of making something immobile, such as a person or objects.

example
معنی(example):

ثابت نگه داشتن مظنون توسط پلیس انجام شد.

مثال:

The immobilization of the suspect was carried out by the police.

معنی(example):

فیکس کردن صحیح برای حمل و نقل بیماران مجروح ضروری است.

مثال:

Proper immobilization is crucial for transporting injured patients.

معنی فارسی کلمه immobilization

: معنی immobilization به فارسی

عمل یا فرآیند ثابت نگه داشتن چیزی، مانند یک فرد یا اشیاء.