معنی فارسی immobilized
B1بی‌حرکت‌شده، به معنای متوقف کردن حرکت یا فعالیت یک جسم یا فرد است كه نمی‌تواند به حالت عادی برگردد.
Made unable to move or function.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To render motionless; to stop moving or stop from moving.
مثال:
It is best to immobilize the injury until a doctor can examine it.
معنی(verb):
To modify a surface such that things will not stick to it
adjective
معنی(adjective):
Subject to immobilization.
example
معنی(example):
پس از تصادف، وسیله نقلیه بی‌حرکت شد.
مثال:
The vehicle was immobilized after the accident.
معنی(example):
پلیس مظنون را بی‌حرکت کرد تا از فرار او جلوگیری کند.
مثال:
The police immobilized the suspect to prevent escape.
معنی فارسی کلمه immobilized
:
بی‌حرکت‌شده، به معنای متوقف کردن حرکت یا فعالیت یک جسم یا فرد است كه نمی‌تواند به حالت عادی برگردد.
