معنی فارسی impairments
B1اختلالات، حالت‌هایی که باعث کاهش یا آسیب به عملکرد طبیعی می‌شوند.
Conditions or circumstances that diminish the normal function or capability.
- noun
noun
معنی(noun):
The result of being impaired
معنی(noun):
A deterioration or weakening
معنی(noun):
A disability or handicap
مثال:
visual impairment
معنی(noun):
An inefficient part or factor.
معنی(noun):
A downward revaluation, a write-down.
example
معنی(example):
گزارش به اختلالات مختلف در گفتار پرداخته است.
مثال:
The report discusses various impairments in speech.
معنی(example):
اختلالات بینایی در بزرگسالان سالخورده شایع است.
مثال:
Vision impairments are common in older adults.
معنی فارسی کلمه impairments
:
اختلالات، حالت‌هایی که باعث کاهش یا آسیب به عملکرد طبیعی می‌شوند.
