معنی فارسی impalements
B1سوراخکردن، به معنای به تیرک یا میخی چسباندن به خصوص به عنوان یک روش مجازات یا قتل.
The action or result of impaling; a method of torture or execution involving piercing the body.
- NOUN
example
معنی(example):
سوراخکاریهایی که در فیلم ترسناک به تصویر کشیده شد، تماشاگران را شوکه کرد.
مثال:
The impalements depicted in the horror film shocked the audience.
معنی(example):
موزه نمایشگر سوراخکاریهای مختلفی بود که در مجازاتهای باستانی استفاده میشد.
مثال:
The museum displayed various historical impalements used in ancient punishment.
معنی فارسی کلمه impalements
:
سوراخکردن، به معنای به تیرک یا میخی چسباندن به خصوص به عنوان یک روش مجازات یا قتل.