معنی فارسی impatientaceous
B1بیصبری در حالت خاص و شدید آن که معمولاً به سختی تحمل تأخیرها و تاخیرها را نشان میدهد.
Exhibiting excessive impatience especially in social situations.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او در حینی که برای نوبت خود منتظر بود، بیصبری نشان میداد.
مثال:
She was impatientaceous as she waited for her turn.
معنی(example):
رفتار بیصبری او باعث شده بود دیگران احساس ناراحتی کنند.
مثال:
His impatientaceous attitude made others feel uncomfortable.
معنی فارسی کلمه impatientaceous
:
بیصبری در حالت خاص و شدید آن که معمولاً به سختی تحمل تأخیرها و تاخیرها را نشان میدهد.