معنی فارسی impeachments
B1استیضاح‌ها، فرایند‌های قانونی برای برکناری مقامات رسمی بر اساس رفتار نادرست.
The process of impeaching someone, especially in a political context.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of calling into question or challenging the accuracy or propriety of something.
معنی(noun):
The state of being impeached.
معنی(noun):
Hindrance; impediment; obstruction.
example
معنی(example):
این کشور در تاریخ خود چندین استیضاح را تجربه کرده است.
مثال:
The country has experienced several impeachments in its history.
معنی(example):
استیضاح‌ها معمولاً رویدادهای سیاسی پرتنشی هستند.
مثال:
Impeachments are often contentious political events.
معنی فارسی کلمه impeachments
:
استیضاح‌ها، فرایند‌های قانونی برای برکناری مقامات رسمی بر اساس رفتار نادرست.
