معنی فارسی impings
B1آزارها، مزاحمتها و صداهایی که از یک منبع تولید میشود و ممکن است حواس فرد را پرت کند.
Interruptions or disturbances that disrupt focus or attention.
- NOUN
example
معنی(example):
آزارهای صدای رادیو بسیار حواسپرت کننده بودند.
مثال:
The impings of the sound from the radio were quite distracting.
معنی(example):
او متوجه آزارهای قدمها پشت سرش شد.
مثال:
He noticed the impings of the footsteps behind him.
معنی فارسی کلمه impings
:
آزارها، مزاحمتها و صداهایی که از یک منبع تولید میشود و ممکن است حواس فرد را پرت کند.