معنی فارسی implead
C2وارد کردن، به معنای به دعوی قانونی اضافه کردن یک شخص یا مدرک.
To bring in as a party to a legal proceeding.
- verb
verb
معنی(verb):
To sue in court, raise an action against a defendant
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند که شواهد جدید را در محاکمه وارد کنند.
مثال:
They decided to implead the new evidence in the trial.
معنی(example):
وارد کردن کسی به شکایت به معنی ای است که او را به دعوی قانونی اضافه کنید.
مثال:
To implead someone is to bring them into a lawsuit.
معنی فارسی کلمه implead
:
وارد کردن، به معنای به دعوی قانونی اضافه کردن یک شخص یا مدرک.