معنی فارسی impleasing

B1

اجازه دادن به عملی اشاره دارد که در آن یک توافق یا فرآیند به‌طور رسمی شروع می‌شود.

The act of making something acceptable or allowable; specifically in a legal or formal context.

example
معنی(example):

اجازه دادن به یک توافق برای حل و فصل اختلاف بسیار مهم بود.

مثال:

The impleasing of an agreement was crucial for settling the dispute.

معنی(example):

اجازه دادن می‌تواند به ایجاد همکاری بهتر میان تیم‌ها کمک کند.

مثال:

Impleasing can often help in creating a better collaboration among teams.

معنی فارسی کلمه impleasing

: معنی impleasing به فارسی

اجازه دادن به عملی اشاره دارد که در آن یک توافق یا فرآیند به‌طور رسمی شروع می‌شود.