معنی فارسی implodes
B1به حالت ناگهانی به درون فروریختن یا شکست خوردن در اثر فشارهای داخلی.
To collapse inward suddenly, often under pressure.
- verb
verb
معنی(verb):
To collapse or burst inward violently.
معنی(verb):
To compress (data) with a particular algorithm.
example
معنی(example):
ساختمان وقتی مواد منفجره فعال میشود، به درون فرومیریزد.
مثال:
The building implodes when the explosives are triggered.
معنی(example):
بدون حمایت کافی، ساختار ممکن است به درون فروریزد.
مثال:
Without sufficient support, the structure might implode.
معنی فارسی کلمه implodes
:
به حالت ناگهانی به درون فروریختن یا شکست خوردن در اثر فشارهای داخلی.