معنی فارسی impressure
B1فشار یا تأثیر که به طور خاص به بروز ساختار یا عملکرد یک دستگاه اشاره دارد.
The action of applying pressure, particularly in a mechanical context.
- NOUN
example
معنی(example):
فشار اجبار برای موفقیت ماشینها ضروری بود.
مثال:
Impressure was essential for the success of the machinery.
معنی(example):
مهندسان فشار اجبار را در طرحهای جدید بررسی کردند.
مثال:
Engineers studied the impressure in the new designs.
معنی فارسی کلمه impressure
:
فشار یا تأثیر که به طور خاص به بروز ساختار یا عملکرد یک دستگاه اشاره دارد.