معنی فارسی improbably

B2

به معنای به طرز غیرمحتمل یا غیرقابل باور است.

In a manner that is unlikely to be true or to happen.

adverb
معنی(adverb):

In an improbable manner; without probability.

example
معنی(example):

به طوری غیرمحتمل، من در مسابقه برنده شدم.

مثال:

Improbably, I won the contest.

معنی(example):

تیم به طور غیرمحتملی به مرحله نهایی رسید.

مثال:

The team improbably made it to the finals.

معنی فارسی کلمه improbably

: معنی improbably به فارسی

به معنای به طرز غیرمحتمل یا غیرقابل باور است.