معنی فارسی improbation
B1عدم وثیقه، شرایطی که در آن به فرد متهم اجازه داده نمیشود که به طور موقت آزاد شود.
The act of not granting bail or release, often in a legal context.
- NOUN
example
معنی(example):
دادگاه یک عدم وثیقه برای مجرم جوان صادر کرد.
مثال:
The court issued an improbation to the young offender.
معنی(example):
عدم وثیقه موضوع کلیدی در بحث آنها درباره عدالت کیفری بود.
مثال:
Improbation was a key topic in their discussion about criminal justice.
معنی فارسی کلمه improbation
:
عدم وثیقه، شرایطی که در آن به فرد متهم اجازه داده نمیشود که به طور موقت آزاد شود.