معنی فارسی impurely
B1به طرز ناپاک یا ناخالص، بدون پاکیزگی یا صداقت.
In a manner that is not pure; tainted, unclean, or morally questionable.
- ADVERB
example
معنی(example):
آب به صورت impurely جریان داشت و پر از آلایندهها بود.
مثال:
The water was flowing impurely, filled with pollutants.
معنی(example):
او به صورت impurely صحبت کرد و افکار واقعی خود را فاش نکرد.
مثال:
He spoke impurely, not revealing his true thoughts.
معنی فارسی کلمه impurely
:
به طرز ناپاک یا ناخالص، بدون پاکیزگی یا صداقت.