معنی فارسی in all
B2عبارتی برای بیان مجموع یا کل چیزی.
Used to indicate the total or entire sum of something.
- IDIOM
example
معنی(example):
در کل، ده نفر در جلسه بودند.
مثال:
In all, there were ten people at the meeting.
معنی(example):
در تمامی جنبهها، او معلم عالی است.
مثال:
In all respects, she is a great teacher.
معنی فارسی کلمه in all
:
عبارتی برای بیان مجموع یا کل چیزی.