معنی فارسی in no condition to do something
B1عبارتی که به معنای عدم توانایی یا شرایط مناسب برای انجام یک عمل است.
A phrase indicating someone is not fit or able to do something.
- IDIOM
example
معنی(example):
او بعد از مهمانی در هیچ شرایطی برای رانندگی نیست.
مثال:
She is in no condition to drive after the party.
معنی(example):
او به دلیل بیماری در هیچ شرایطی برای شرکت در آزمون نبود.
مثال:
He was in no condition to take the test due to illness.
معنی فارسی کلمه in no condition to do something
:
عبارتی که به معنای عدم توانایی یا شرایط مناسب برای انجام یک عمل است.