معنی فارسی in quick succession

B2

به سرعت پشت سر هم، بدون وقفه.

Happening one after another in a brief period.

example
معنی(example):

رویدادها به سرعت پشت سر هم اتفاق افتادند.

مثال:

The events happened in quick succession.

معنی(example):

او سه بیسکویت را به سرعت خورد.

مثال:

He ate three cookies in quick succession.

معنی فارسی کلمه in quick succession

: معنی in quick succession به فارسی

به سرعت پشت سر هم، بدون وقفه.