معنی فارسی in reverse

B2

تعریف از عمل یا حرکت به سمت عقب به گونه‌ای که نتیجه‌اش معکوس چیزی باشد.

Moving backward or in the opposite direction from the norm.

example
معنی(example):

او به سمت عقب راه رفت تا کفش‌های جدیدش را نشان دهد.

مثال:

She walked in reverse to show off her new shoes.

معنی(example):

آن‌ها آهنگ را به صورت معکوس پخش کردند تا پیام پنهان را بشنوند.

مثال:

They played the song in reverse to hear the hidden message.

معنی فارسی کلمه in reverse

: معنی in reverse به فارسی

تعریف از عمل یا حرکت به سمت عقب به گونه‌ای که نتیجه‌اش معکوس چیزی باشد.