معنی فارسی in service
B1در خدمت، به معنای عملیاتی و قابل استفاده.
Operational and available for use.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آسانسور در حال حاضر در خدمت است.
مثال:
The elevator is currently in service.
معنی(example):
رستوران از ساعت 10 صبح تا 10 شب در خدمت است.
مثال:
The restaurant is in service from 10 AM to 10 PM.
معنی فارسی کلمه in service
:
در خدمت، به معنای عملیاتی و قابل استفاده.