معنی فارسی in someone's place
B2به معنای ایفای نقش یا جایگزاری فرد دیگر در یک موقعیت یا مکان است.
Instead of someone; in their position or situation.
- IDIOM
example
معنی(example):
من در جای او مینشینم در حالی که او غایب است.
مثال:
I'll sit in his place while he is away.
معنی(example):
اگر جای او بودم، این پیشنهاد را قبول میکردم.
مثال:
If I were in her place, I would accept the offer.
معنی فارسی کلمه in someone's place
:به معنای ایفای نقش یا جایگزاری فرد دیگر در یک موقعیت یا مکان است.