معنی فارسی in spirit

B2

به معنای وجود داشتن یا احساسی از نزدیک بودن، حتی اگر فیزیکی نباشد.

Present in feelings or thoughts, despite physical absence.

example
معنی(example):

او در حین جشن با ما از نظر روحی است.

مثال:

He is with us in spirit during the celebration.

معنی(example):

اگرچه او دور است، اما از نظر روحی اینجا است.

مثال:

Although she is far away, she is here in spirit.

معنی فارسی کلمه in spirit

: معنی in spirit به فارسی

به معنای وجود داشتن یا احساسی از نزدیک بودن، حتی اگر فیزیکی نباشد.