معنی فارسی in sync
B2هماهنگ به معنای همزمان بودن یا همخوانی در فعالیتهای مختلف است.
Operating or occurring at the same time; synchronized.
- IDIOM
example
معنی(example):
رقصندهها به طور کاملی هماهنگ بودند.
مثال:
The dancers were perfectly in sync.
معنی(example):
عملکردهای آنها در طول اجرا هماهنگ بود.
مثال:
Their actions were in sync during the performance.
معنی فارسی کلمه in sync
:
هماهنگ به معنای همزمان بودن یا همخوانی در فعالیتهای مختلف است.