معنی فارسی in the shit
B2در زیر بار مشکلات بودن یا در وضعیت دشواری قرار داشتن.
To be in a difficult or problematic situation.
- IDIOM
example
معنی(example):
وقتی پروژه شکست خورد، ما واقعاً در مشکل بودیم.
مثال:
When the project failed, we were really in the shit.
معنی(example):
او بعد از افشای اشتباهاتش خود را در مشکلات یافت.
مثال:
He found himself in the shit after his mistakes were revealed.
معنی فارسی کلمه in the shit
:
در زیر بار مشکلات بودن یا در وضعیت دشواری قرار داشتن.