معنی فارسی inadvisedly
B1به شیوهای نابه جا و بدون فکر، معمولاً به شکلی که منجر به عواقب منفی میشود.
In a manner that is ill-advised or not well-considered.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها به صورت نادرستی عمل کردند که به مشکلات بیشتری منجر شد.
مثال:
They acted inadvisedly, leading to more problems.
معنی(example):
به طور ناخواسته، او به صورت نادرستی دارو را مصرف کرد.
مثال:
Inadvertently, he had ingested the medication inadvisedly.
معنی فارسی کلمه inadvisedly
:
به شیوهای نابه جا و بدون فکر، معمولاً به شکلی که منجر به عواقب منفی میشود.