معنی فارسی inaffably
C1به گونهای که نتوان آن را توصیف کرد.
In a manner that cannot be expressed in words.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با یک لبخند غیرقابلتوصیف، بدون گفتن کلمهای لبخند زد.
مثال:
He smiled inaffably, without saying a word.
معنی(example):
موسیقی غیرقابلتوصیف و زیبا ما را شگفتزده کرد.
مثال:
The inaffably beautiful music left us in awe.
معنی فارسی کلمه inaffably
:
به گونهای که نتوان آن را توصیف کرد.