معنی فارسی inappreciative
B1عدم قدرشناسی، ناشکری نسبت به چیزهای مثبت.
Not showing gratitude or appreciation.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Unappreciative.
example
معنی(example):
او از تلاشهای او قدردانی نکرد.
مثال:
He was inappreciative of her efforts.
معنی(example):
ناقدری میتواند احساسات را آسیب بزند.
مثال:
Being inappreciative can hurt feelings.
معنی فارسی کلمه inappreciative
:
عدم قدرشناسی، ناشکری نسبت به چیزهای مثبت.