معنی فارسی inappreciatively
B1بدون قدردانی و احترام نسبت به چیزی.
In a manner that shows a lack of appreciation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به هدیه به طور بدون قدردانی پاسخ داد.
مثال:
She responded inappreciatively to the gift.
معنی(example):
او به تابلو نقاشی به طور بدون قدردانی نگاه کرد.
مثال:
He looked at the painting inappreciatively.
معنی فارسی کلمه inappreciatively
:
بدون قدردانی و احترام نسبت به چیزی.