معنی فارسی inarmed

B1

حالت یا وضعیت بی‌سلاح بودن.

Having no means of defense or protection.

example
معنی(example):

او در برابر چالش‌های پیش رو بی‌سلاح احساس می‌کرد.

مثال:

She felt inarmed against the challenges ahead.

معنی(example):

در حالت بی‌سلاح بودن، قرار گرفتن می‌تواند وضعیت سختی باشد.

مثال:

Being inarmed can be a difficult position to be in.

معنی فارسی کلمه inarmed

: معنی inarmed به فارسی

حالت یا وضعیت بی‌سلاح بودن.