معنی فارسی incaged

B1

محبوس در قفس یا محدود شده به یک فضای کوچک.

Confined or restricted within a cage.

example
معنی(example):

طوطی در قفس به شدت جیغ می‌کشید.

مثال:

The incaged parrot squawked loudly.

معنی(example):

او متوجه شد که حیوانات در قفس ناراحت به نظر می‌رسند.

مثال:

She noticed the incaged animals looked sad.

معنی فارسی کلمه incaged

: معنی incaged به فارسی

محبوس در قفس یا محدود شده به یک فضای کوچک.