معنی فارسی incapacity

B1 /ˌɪnkəˈpæsɪti/

ناکارآمدی، به حالتی اشاره دارد که فرد قادر به انجام کارهای خود نیست.

The state of being unable to perform normal activities.

noun
معنی(noun):

The lack of a capacity; an inability.

معنی(noun):

Legal disqualification.

example
معنی(example):

ناکارآمدی او برای کار به این معنی است که به حمایت نیاز دارد.

مثال:

Her incapacity to work means she needs support.

معنی(example):

به دلیل ناتوانی او، باید در خانه بماند.

مثال:

Due to his incapacity, he has to stay home.

معنی فارسی کلمه incapacity

: معنی incapacity به فارسی

ناکارآمدی، به حالتی اشاره دارد که فرد قادر به انجام کارهای خود نیست.