معنی فارسی incombustibleness
C1حالت یا ویژگی عدم قابلیت احتراق.
The quality of being resistant to combustion; not able to catch fire.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم احتراق پارچه برای ایمنی ضروری است.
مثال:
The incombustibleness of the fabric is essential for safety.
معنی(example):
معماران باید به عدم احتراق مواد توجه کنند.
مثال:
Architects must consider the incombustibleness of materials.
معنی فارسی کلمه incombustibleness
:
حالت یا ویژگی عدم قابلیت احتراق.
