معنی فارسی incompassionately

B1

به صورت عدم دلسوز، به شیوه‌ای که فاقد شفقت و همدلی باشد.

In a manner that shows a lack of compassion.

example
معنی(example):

او به صورت عدم دلسوزی درباره قربانیان فاجعه صحبت کرد.

مثال:

She spoke incompassionately about the victims of the disaster.

معنی(example):

گزارش به صورت عدم دلسوزی نوشته شده بود و نتوانسته بود جنبه انسانی را بشناسد.

مثال:

The report was written incompassionately, failing to recognize the human aspect.

معنی فارسی کلمه incompassionately

: معنی incompassionately به فارسی

به صورت عدم دلسوز، به شیوه‌ای که فاقد شفقت و همدلی باشد.