معنی فارسی incomprehensiblies
B1چیزهایی که غیرقابل درک هستند.
Elements that are incomprehensible.
- NOUN
example
معنی(example):
استفاده نویسنده از زبان شامل بسیاری از ناآگاهیها بود.
مثال:
The author's use of language included many incomprehensiblies.
معنی(example):
سخنرانی او پر از ناآگاهیهایی بود که تماشاگران را گیج کرد.
مثال:
His speech was filled with incomprehensiblies that left the audience puzzled.
معنی فارسی کلمه incomprehensiblies
:
چیزهایی که غیرقابل درک هستند.