معنی فارسی incorporeal
C1 /ɪŋkɔː(ɹ)ˈpɔːɹiəl/غیرمادی، به چیزهایی اشاره دارد که جسم ندارند و قابل لمس نیستند.
Not having a material body; ethereal or intangible.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having no material form or physical substance.
معنی(adjective):
Relating to an asset that does not have a material form; such as a patent.
example
معنی(example):
این روح غیرمادی است و نمی‌توان آن را دید.
مثال:
The ghost is incorporeal and cannot be seen.
معنی(example):
در بعضی مواقع عشق می‌تواند غیرمادی به نظر برسد.
مثال:
Love can feel incorporeal at times.
معنی فارسی کلمه incorporeal
:
غیرمادی، به چیزهایی اشاره دارد که جسم ندارند و قابل لمس نیستند.
