معنی فارسی incourteously
B2به طور بیادبانه، حاکی از عدم احترام و ادب نسبت به دیگران.
In a manner that shows a lack of courtesy; rudely.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به بزرگترهایش با بیادبی صحبت کرد.
مثال:
He spoke incourteously to his elders.
معنی(example):
او بدون در زدن به طور بیادبانهای به اتاق وارد شد.
مثال:
She incourteously barged into the room without knocking.
معنی فارسی کلمه incourteously
:
به طور بیادبانه، حاکی از عدم احترام و ادب نسبت به دیگران.