معنی فارسی inculpable

B2

بی‌گناه، به معنای عدم ارتباط یا مسئولیت در وقوع یک عمل مجرمانه.

Not guilty; not deserving blame or punishment.

example
معنی(example):

متهم در این جرم بی‌گناه شناخته شد.

مثال:

The accused was found to be inculpable in the crime.

معنی(example):

او با وجود اتهامات احساس بی‌گناهی کرد.

مثال:

She felt inculpable despite the accusations.

معنی فارسی کلمه inculpable

:

بی‌گناه، به معنای عدم ارتباط یا مسئولیت در وقوع یک عمل مجرمانه.