معنی فارسی incurved

B2

به معنی خمیده یا کج شده به سمت داخل.

Curved or bent inward.

adjective
معنی(adjective):

Turned or curving inward, towards the center.

example
معنی(example):

این گیاه دارای برگ‌های خمیده به داخل است.

مثال:

The plant has incurved leaves.

معنی(example):

او به شکل خمیده کاسه توجه کرد.

مثال:

He noticed the incurved shape of the bowl.

معنی فارسی کلمه incurved

: معنی incurved به فارسی

به معنی خمیده یا کج شده به سمت داخل.