معنی فارسی inde
B1عدم توانایی در اتخاذ تصمیم و قانع شدن به یک گزینه خاص.
The state of being inde or uncertain, especially in decision-making.
- OTHER
example
معنی(example):
وقتی نوبت به تصمیمگیری میرسد، من inde هستم.
مثال:
I am inde when it comes to making decisions.
معنی(example):
indecence او باعث میشود که برای انتخاب یک رستوران مشکل داشته باشد.
مثال:
His inde makes it hard for him to choose a restaurant.
معنی فارسی کلمه inde
:
عدم توانایی در اتخاذ تصمیم و قانع شدن به یک گزینه خاص.