معنی فارسی indefatigably
C2به صورت عدم خستگی، به طور مداوم و بیوقفه، بدون بروز خستگی.
In a way that shows relentless persistence and effort.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بیوقفه کار کرد تا پروژه را به موقع تمام کند.
مثال:
She worked indefatigably to complete the project on time.
معنی(example):
او به طور بیوقفه و بدون خستگی از دوستانش حمایت میکند.
مثال:
He tirelessly and indefatigably supports his friends.
معنی فارسی کلمه indefatigably
:به صورت عدم خستگی، به طور مداوم و بیوقفه، بدون بروز خستگی.