معنی فارسی indigence
B2 /ˈɪndɪd͡ʒəns/وضعیتی که در آن فرد به شدت به منابع مالی و نیازهای ابتدایی زندگی دسترسی ندارد.
A state of poverty where an individual lacks basic necessities.
- noun
noun
معنی(noun):
Extreme poverty or destitution
example
معنی(example):
فقری در این شهر یک مشکل جدی است.
مثال:
Indigence is a serious issue in the city.
معنی(example):
برنامه هدفش کمک به افرادی است که با فقر مواجه هستند.
مثال:
The program aims to help people facing indigence.
معنی فارسی کلمه indigence
:
وضعیتی که در آن فرد به شدت به منابع مالی و نیازهای ابتدایی زندگی دسترسی ندارد.