معنی فارسی indignatory
B1نسبت به فردی که با نارضایتی یا خشم نسبت به یک موضوع ابراز نظر میکند.
A person who expresses indignation or criticism about something.
- NOUN
example
معنی(example):
نکات انتقادی که به خشم منجر شده بودند توسط همه در اتاق یادداشت شد.
مثال:
The indignatory remarks were noted by everyone in the room.
معنی(example):
او یک بیانیه انتقادی علیه سیاست جدید ارائه کرد.
مثال:
She made an indignatory statement against the new policy.
معنی فارسی کلمه indignatory
:نسبت به فردی که با نارضایتی یا خشم نسبت به یک موضوع ابراز نظر میکند.