معنی فارسی indistinction

B1

عدم تمایز بین چیزها، وضوح ناکافی یا شناخت نادرست از تفاوت‌های بین دو یا چند موضوع.

The lack of distinction or clarity between things.

example
معنی(example):

بین دو گزینه تفاوتی وجود نداشت.

مثال:

There was an indistinction between the two choices.

معنی(example):

تفاوت نداشتن نظرات آنها باعث شد انتخاب سخت باشد.

مثال:

The indistinction in their opinions made it hard to choose.

معنی فارسی کلمه indistinction

:

عدم تمایز بین چیزها، وضوح ناکافی یا شناخت نادرست از تفاوت‌های بین دو یا چند موضوع.