معنی فارسی indomitably

B2

به‌صورت تسخیرناپذیر، بدون تسلیم و با اراده قوی.

In a manner that cannot be subdued or overcome.

example
معنی(example):

او به‌طور تسخیرناپذیری با چالش‌هایش روبرو شد.

مثال:

She faced her challenges indomitably.

معنی(example):

او به‌طور تسخیرناپذیری به کارش ادامه داد با وجود موانع.

مثال:

He continued to work indomitably despite the obstacles.

معنی فارسی کلمه indomitably

:

به‌صورت تسخیرناپذیر، بدون تسلیم و با اراده قوی.